-
بی قراری: ناودانها شر شر باران بی صبری است( قیصر امین پور)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 22:01
بی قراری ناودانها شر شر باران بی صبری است آسمان بی حوصله ، حجم هوا ابری است کفشهایی منتظر در چارچوب در کوله باری مختصر لبریز بی صبری است پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرد در تب دردی که مثل زندگی جبری است و سرانگشتی به روی شیشه های مات بار دیگر می نویسد : " خانه ام ابری است " قیصر امین پور آینه های ناگهان
-
تعبیر خواب: دیشب دوباره گویا خودم را خواب دیدم( قیصر امین پور)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 21:58
تعبیر خواب ** دیشب دوباره گویا خودم را خواب دیدم : در آسمان پر می کشیدم و لا به لای ابرها پرواز میکردم و صبح چون از جا پریدم در رختخوابم یک مشت پر دیدم یک مشت پر ، گرم و پراکنده پایین بالش در رختخواب من نفس می زد آنگاه با خمیازه ای ناباورانه بر شانه های خسته ام دستی کشیدم بر شانه هایم انگار جای خالی چیزی... چیزی شبیه...
-
سبز : خوشا هر باغ را بارانی از سبز (قیصر امین پور)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 21:39
سبز ** خوشا هر باغ را بارانی از سبز خوشا هر دشت را دامانی از سبز برای هر دریچه سهمی از نور لب هر پنجره گلدانی از سبز قیصر امین پور آینه های ناگهان
-
درد نام دیگر من است: دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم(قیصر امین پور)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 21:37
درد نام دیگر من است ** دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنه ی...
-
فردا: دیروز ما زندگی را به بازی گرفتیم (قیصر امین پور)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1398 21:34
فردا ** دیروز ما زندگی را به بازی گرفتیم امروز، او ما را ... فردا ؟ قیصر امین پور آینه های ناگهان
-
جرأت دیوانگی : انگار مدتی است که احساس می کنم( قیصر امین پور)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 22:07
جرأت دیوانگی ** انگار مدتی است که احساس می کنم خاکستری از دو سه سال گذشته ام احساس می کنم که کمی دیر است دیگر نمی توانم هر وقت خواستم در بیست سالگی متولد شوم انگار فرصت برای حادثه از دست رفته است از ما گذشته است که کاری کنیم کاری که دیگران نتوانند فرصت برای حرف زیاد است اما اما اگر گریسته باشی... آه ... مردن چه قدر...
-
اشتقاق: وقتی جهان از ریشه ی جهنم(قیصر امین پور)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 22:03
اشتقاق ** وقتی جهان از ریشه ی جهنم و آدم از عدم و سعی از ریشه های یأس می آید وقتی که یک تفاوت ساده در حرف کفتار را به کفتر تبدیل می کند باید به بی تفاوتی واژه ها و واژ] های بی طرفی مثل نان دل بست نان را از هر طرف بخوانی نان است ! قیصر امین پور از آینه های ناگهان
-
حرفی از نام تو: ناگهان دیدم سرم آتش گرفت(قیصر امین پور)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 21:59
حرفی از نام تو ** ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم ، خاکسترم آتش گرفت چشم واکردم ، سکوتم آب شد چشم بستم ، بسترم آتش گرفت در زدم ، کس این قفس را وا نکرد پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت از سرم خواب زمستانی پرید آب در چشم ترم آتش گرفت حرفی از نام تو آمد بر زبان دستهایم ، دفترم آتش گرفت قیصر امین پور از آینه های ناگهان
-
حسرت همیشگی: حرفهای ما هنوز ناتمام(قیصر امین پور)
جمعه 6 اردیبهشت 1398 21:54
حسرت همیشگی ** حرفهای ما هنوز ناتمام تا نگاه می کنی : وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی ! پیش از آن که با خبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی ... ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چقدر زود دیر می شود ! قیصر امین پور از آینه های ناگهان
-
رفتار من عادی است: رفتار من عادی است اما نمی دانم چرا (قیصر امین پور)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 14:26
رفتار من عادی است ** رفتار من عادی است اما نمی دانم چرا این روزها از دوستان و آشنایان هرکس مرا می بیند از دور می گوید : این روزها انگار حال و هوای دیگری داری! اما من مثل هر روزم با آن نشانیهای ساده و با همان امضا ، همان نام و با همان رفتار معمولی مثل همیشه ساکت و آرام این روزها تنها حس می کنم گاهی کمی گنگم گاهی کمی...
-
نامی از هزار نام: ای شما ! ای تمام عاشقان ِ هر کجا !(قیصر امین پور)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 14:22
نامی از هزار نام ** ای شما ! ای تمام عاشقان ِ هر کجا ! از شما سوال می کنم : نام یک نفر غریبه را در شمار نامهایتان اضافه می کنید ؟ یک نفر که تا کنون ردپای خویش را لحن مبهم صدای خویش را شاعر سروده های خویش را نمی شناخت گرچه بارها و بارها نام این هزار نام را از زبان این و آن شنیده بود یک نفر که تا همین دو روز پیش منکر...
-
سرود صبح: حنجره ها روزه ی سکوت گرفتند (قیصر امین پور)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1398 14:17
سرود صبح حنجره ها روزه ی سکوت گرفتند پنجره ها تار عنکبوت گرفتند عقده ی فریاد بود و بغض گلوگیر هت فصیح مرا سکوت گرفتند نعره زدم : عاشقان گرسنه ی مرگند درد مرا قوت لایموت گرفتند چون پر پروانه تا که دست گشودم دست مرا لحظه ی قنوت گرفتند خط خطا بر سرود صبح کشیدند روشنی صفحه را خطوط گرفتند قیصر امین پور آینه های ناگهان
-
روز مبادا : وقتی تو نیستی نه هست های ما (قیصر امین پور)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 22:26
روز مبادا ** وقتی تو نیستی نه هست های ما چونانکه بایدند نه باید ها ... مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم عمری است لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم : باشد برای روز مبادا ! اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای...
-
سطرهای سفید : واژه واژه، سطر سطر، صفحه صفحه ،فصل فصل ( قیصر امین پور)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 22:21
سطرهای سفید ** واژه واژه سطر سطر صفحه صفحه فصل فصل گیسوان من سفید می شوند همچنانکه سطر سط صفحه های دفترم سیاه می شوند خواستی که با تمام حوصله تارهای روشن و سفید را رشته رشته بشمری گفتمت که دستهای مهربانی ات در ابتدای راه خسته می شوند گفتمت که راه دیگری انتخاب کن : دفتر مرا ورق بزن ! نقطه نقطه حرف حرف واژه واژه سطر سطر...
-
قاف : و قاف حرف آخر عشق است ( قیصر امین پور)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 22:19
قاف و قاف حرف آخر عشق است آنجا که نام کوچک من آغاز می شود ! قیصر امین پور